جدول جو
جدول جو

معنی پوش آباد - جستجوی لغت در جدول جو

پوش آباد
دهی از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان ارومیّه، واقع در 4/5 هزارگزی جنوب اشنویه و راه ارابه رو به اشنویه، جلگه، معتدل، مالاریائی، دارای 177تن سکنه، آب آن از قادرچای، محصول آنجا غلات، حبوبات وتوتون، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی، راه ارابه رو است و تابستان از راه اشنویه میتوان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوش باد
تصویر نوش باد
کلمه ای که هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند، گوارا باد
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد با 137 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان لاریز بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، در 14 هزارگزی جنوب غربی میرجاوه بر کنار راه میرجاوه به خاش، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت و پنبه، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از بخش حومه شهرستان ایرانشهر و بر کنار راه ایرانشهر به بمپور، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت و خرما و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
کنایه از شراب آتشی است. (برهان قاطع) (از آنندراج). می تند و گزنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در 45 هزارگزی جنوب خاوری فرمهین با 464 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، امام زاده دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مشهدریزه میان ولایت باخرز که در بخش طیبات شهرستان مشهد واقع است و 341 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری اشنویه و 2 هزارگزی شوسۀ اشنویه به نقده. جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 121 تن است. آب آن از رود خانه اشنویه است. محصول آن غلات و حبوب و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی. راه آن ارابه رو است و تابستان از راه اشنویه میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَ وَمْ)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در 36000 گزی جنوب ساردوئیه و 14000 گزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 12 تن است. ساکنان از طایفۀ کوهستانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ مُ)
دهی است از دهستان بخش مرکزی شهرستان اهر که در 20500گزی جنوب باختری اهر و 1500گزی راه شوسۀ تبریز به اهر واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 315 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی است. راه گمش آباد مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه، واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری فیض آباد با 2486 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل روست، مزرعۀ کوشکوه، محبت گرگ، سلمی دشت، شاه رگ، شورآب، آبزواسفرجزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان بابل. سکنۀ آن 1370 تن و محصول آنجا برنج و پنبه و نیشکر و غلات و کنف و صیفی. آب از رود خانه بابل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری نیشابور، منطقه ای است جلگه ای و هوایی گرم دارد، سکنۀ آن 506 تن است که مذهب تشیع دارند و به ترکی و فارسی سخن میگویند، آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل مردم مالداری است و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام محله ای است به مغرب سمرقند، و قبر تیمور در مدرسه محمد سلطان نوادۀ تیمور به همان محله، و قبر محمد سلطان نیز به همان مدرسه است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان اسحاق آباد که در بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع است و 293 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان کاغه که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 137 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان چولایی خانه که در بخش حومه وارداک شهرستان مشهد واقع است و 115 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان چهاربلوک که در بخش سیمینه رود شهرستان همدان واقع است و 910 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان القورات که در بخش حومه شهرستان بیرجند واقع است و 193 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بزچلو است که در بخش وفس شهرستان اراک واقع است و 243 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد که در 30هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و17500گزی جنوب باختری راه شوسۀ بوکان به میاندوآب قرار دارد. کوهستانی و هوای آن معتدل و سالم است. دارای 117 تن سکنۀ کرد می باشد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت، گله داری میباشد و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
قصبه ای است قریب به بدلیس در کوه افتاده و طرف مشرق آن گشاده، در طرف غربی اش کوهی بلند و دامنه اش دلپسند، در قدیم شهری آباد بوده شیخ حسن چوپانی آنرا خراب نموده، اکنون قریب هزار باب خانه در آن معمور است و بخوبی آب و هوا مشهور می باشد. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از بخش ابهر شهرستان زنجان که دارای 602 تن سکنه است. آب آن از رود خانه ابهر و قنات. محصول عمده اش غله، بنشن و میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
به معنی آسمان است که محل عقل و روح باشد، (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری ارومیه با 550 تن سکنه، آب آن از نازلوچای و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
شکرستان، شکرزار، کنایه از لب معشوق:
چو بگرفت از شکر خوردن دل شاه
به نوش آباد شیرین شد دگر راه،
نظامی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه غربی شهرستان رفسنجان، در 12 هزارگزی غرب رفسنجان و 7 هزارگزی شمال جادۀ رفسنجان به یزد، در جلگۀسردسیری واقع است و 320 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و پسته و پنبه و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه بخش خاش شهرستان زاهدان، در 3 هزارگزی شمال خاش و یک هزارگزی شرق راه زاهدان به خاش، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دهی از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان، واقع در 11 هزارگزی شمال خاوری همدان و 6هزارگزی شمال شوسۀ همدان بملایر. دامنه، سردسیر، دارای 185 تن سکنه، آب آن از رود خانه قوری چای و قنات، محصول آنجا غلات، حبوبات، انگور، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی، راه آنجا اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از بخش جغتای شهرستان سبزوار است که 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، دارای 200 تن سکنه، آب آن از قنات و محصولش غلات، برنج، خرما و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ)
دهی است از دهستان بیضا، بخش اردکان شهرستان شیراز پنجاه ونه هزارگزی جنوب خاوری اردکان. کنار راه فرعی زرقان به بیضا. جلگه معتدل مالاریائی. سکنه 92 تن شیعه مذهب. آب آن از چشمه و قنات. محصول آن غلات و چغندر، تریاک. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
دهی است از دهستان وراگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع در شمال باختری حاجی آباد و جنوب راه مالرو حاجی آباد به نیریز با 123 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام دیگر جندشاپور (جندیسابور) است، و بسریانی آنرا بیت الاباط مینامیدند
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان، سکنۀ آن 50 تن. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و حبوب. شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قو قَ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد، سکنۀ آن 103 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات و چغندر. شغل اهالی آنجا زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
دهی است از بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که دارای 572 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، پنبه، زیره و کاردستی مردم کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ)
دهی از دهستان شهرستان قهاب صرصر بخش صیدآباد شهرستان دامغان با 200 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، حبوب، پنبه، پسته و انگور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقش آباد
تصویر نقش آباد
نگار آباد گواژ می آتشین
فرهنگ لغت هوشیار
روستایی در منطقه ی گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی